کد مطلب:90292 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:151

خشیت چیست؟











«الخشیه حاله نفسانیه تنشا عن الشعور بعظمه الرب و هیبته و خوف الحجب عنه و هذه الحاله لا تحصل الا لمن اطلع علی جلال الكبریاء و ذاق لذه القرب و لذلك قال سبحانه: «انما یخشی الله من عباده العلماء» و الخشیه خوف خاص و قد یطلقون علیها الخوف ایضا.»: خشیت آن حالت نفسانی كسانی است كه منشاء آن، ادراك و آگهی به عظمت خدای متعال است و این حالت، تنها برای كه به جلالت حق، اطلاع یافته و لذت قرب به خدا را چشیده اند، حاصل می شود. نمونه اش دانشمندانند كه خدای متعال، آنان را به حصول این حالت، وصف نموده، می فرماید: «علماء و دانشمندان هستند كه خشیت خداوند، در دلهای آنها جای دارد» بنابراین خشیت نوعی از خوف خاص است كه گاهی، خوف هم به آن گفته می شود.

بنابراین پرواپیشگان وارسته از تعلقات مادی، با دید وسیع خود، جوانب و آثار وجود حق را نگریسته و با همین دید، مبداء و منتهی را درست درك كرده و می دانند كه روند انسانها و دیگر مخلوقات بین این مبداء و منتهی است و آیه ی: «انا لله و انا الیه راجعون»: (ما به فرمان خدا آمده و به سوی او رجوع خواهیم كرد.) بر این روند اشاره دارد، اما در این فاصله ی زمانی، موانعی وجود دارد كه ممكن است در حركت الی الله

[صفحه 136]

رجوع به خدا دست و پاگیر بوده و دست كم وقفه ای ایجاد نماید و از این كمتر، احتمال وجود مانع است كه باز هم اضطراب انگیز و نگران كننده می باشد و در مجموع، لحظه ای دلهای پرواپیشگان از اندوه تهی نبوده و نیست، چرا كه می دانند وجود یك نافرمانی، اگر بخشوده نگردد! چه كیفری در پی دارد و كمتر از آن احتمال نافرمانی است كه باز هم اندوه آور خواهد بود. پرنده ای كه قصد ورود به آشیانه دارد، وجود مانع، گرچه از خود وی باشد، غم انگیز و حتی احتمال آنهم حزن آور است. نكند ورود به آشیانه برایش فراهم نشود، دعاها و نیایشهای پیشوای متقیان، از این اندوه پرده برداشته و می فرماید:

«فلئن صیرتنی للعقوبات مع اعدائك و جمعت بینی و بین اهل بلائك و فرقت بینی و بین احبائك و اولیائك، فهبنی یا الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابك فكیف اصبر علی فراقك و هبنی صبرت علی حر نارك فكیف اصبر عن النظر الی كرامتك.»: خدایا! پس اگر برای عقوبت و عذاب، مرا در جمع دشمنانت قرار دهی و با اهل عذابت همراه نمایی و از جمع دوستان و خاصانت جداسازی، در آن حال، گیرم كه بر آتش عذاب تو ای خدای من و سید و مولای من و پروردگارم، صبوری كنم، چگونه بر فراق تو صبر توانم كرد و گیرم آنكه بر حرارت آتشت، شكیبا باشم، چگونه چشم از لطف و كرمت توانم پوشید.

مولای متقیان كه با دید حق بینش، جوانب خلقت را نگریسته و لحظه ای به خواب نرفته و همیشه با بیداری و چشم دل و توجه خاص، به حقایق اینجا و آنجا راه یافته و می فرماید: «لو كشف الغطاء ما ازددت یقینا.»: اگر از حقایق پرده برداشته شود بر یقینم افزوده نگردد. چرا كه به ظاهر و باطن، نهان و آشكار و حضور و غیاب، اشیاء را همه می بیند و بر پایه ی این دید وسیع، اینجا و آنجا نزد او یكسان است. در دل شب اشك سوزان از دیده می بارد و با ناله ی دردناكی كه اعماق وجودش را در بر گرفته، از این

[صفحه 137]

مسافت طولانی، تا رسیدن به مقام قرب الهی، سخنها دارد.

ضرار بن ضمره می گوید:

«والله لقد رایته لیله من اللیالی و قد اسبل الضلام سدوله و غارت نجومه و هو یتملل تملل السلیم و یبكی بكاء الحزین و لقد رایته مسیلا للدموع علی خده قابضا علی لحیته یخاطب دنیاه فیقول: یا دنیا ابی تشوقت؟ ولی تعرضت؟ لا حان حینك، فقد انبتك ثلاثا لارجعه لی فیك فعیشك قصیر و خطرك بسیر، آه من قله الزاد و بعد السفر و وحشه الطریق.» ضرار بن ضمره، یكی از یاران باوفای مولا، ضمن بر شمردن مناقب آن جناب، در مجلس معاویه، گفت: به خدا سوگند، شبی از شبها او را دیدم، در حالی كه تاریكی همه جا را فراگرفته و ستارگان غروب می كردند، مانند مارگزیده، به خود می پیچید و با سوز و گداز، به مانند غمدیده ی مصیبت زده گریه می كرد. در آن حال دیدم، قطره های پیاپی اشك، به گونه اش می ریخت و محاسن مبارك را به دست گرفته و دنیا را مخاطب ساخته می فرمود: ای دنیا آیا به من اشتیاق داری؟ و خود را به من عرضه نموده ای؟ نه نه زمان تو گذشته است، چرا كه من در سه نوبت، رابطه را با تو قطع نموده، از تو جدا شده ام (كنایه از سه طلاق) از این پس، حق رجوع برایم نیست. ای دنیا زندگی تو كوتاه و ارزشت اندك و قدر و منزلتت ناچیز است. آه از كمی زاد و سفر طولانی و راه پروحشت. آری هر آن كس كه رهبر و پیشوایی مانند مولی المتقین امیرالمومنین علیه السلام دارد كه اینگونه می نالد و می جوشد و از آتش فراق محبوب، می سوزد و می گدازد، باید همیشه محزون باشد، چرا كه حزن شعار عارفان و پویندگان راه حق است.

«عن ابی جعفر علیه السلام قال: صلی امیرالمومنین علیه السلام بالناس الصبح بالعراق، فلما انصرف و عظهم فبكی و ابكاهم من خوف الله، ثم قال: اما والله لقد عهدت اقواما علی عهد خلیلی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و انهم لیصبحون و یمسون شعثا غبرا خمصا، بین اعینهم كركب

[صفحه 138]

المعزی، یبیتون لربهم سجدا و قیاما یراوحون بین اقدامهم و جباههم، یناجون ربهم و یسالونه فكاك رقابهم من النار و الله لقد رایتهم مع هذا و هم خائفون، مشفقون.»

ابی جعفر علیه السلام فرمود: امیر مومنان علیه السلام نماز صبح را با مردم عراق (كوفه)، به جای آورد، چون از نماز فارغ شد، در جمع حاضر، به موعظه پرداخت، وعظی كه با جوشش روح و خروش دل آگاهش هماهنگ بود، تفاوت وعظ و حكمت، در این است كه حكمت آموختن، اما موعظه، یادآوری و تنبه و تذكار است. حكمت، مبارزه با جهل است و موعظه، مبارزه با غفلت، حكمت، با عقل و فكر سر و كار دارد، اما موعظه، دل را تسخیر می كند. حكمت، یاد می دهد و موعظه، یاد می آورد و با پند و اندرز، دید بیننده را وسعت می بخشد، تا با پهنای این بینش و آگهی، همیشه بیدار و متوجه باشد.

باری، سخنان مولا، چنان هیجان انگیز بود كه همه را متاثر ساخت، خود گریان شد و جمعیت نیز به گریه افتادند، گریه ای كه نخست ابعاد سراسر معنویت حضرتش را در بر گرفته، صحنه ی ملكوتی و باطن را به تجلی شهود پیوست داد، آنگاه شنوندگان را در پوشش گرفت. آری موعظه ای كه از دل برخیزد بر دل نشیند.

آنچنان صحنه ی جالبی، از صفای روحی و حالات سراسر معنوی یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دوستان هم سنگرش را، به نمایش عرفانی گذارد كه هاله ای از اندوه، دلهای شنوندگان را در محاصره كشید. آری موعظه ای كه با بیان حالات گذشتگان كه پویندگان راه حقیقت و سالكان الی الله بودند توام باشد، بی تردید اثری شگرف، بر دلها خواهد داشت كه حكمت از ایفای چنین نقشی، ناتوان است.

علی علیه السلام كه خود واعظی آگاه و دارای قلبی طپنده و واجد اسرار حیرت انگیز جهان خلقت بود، با حالتی صفابخش و روح افزا، لب به گفته ی دل، گشود و روان شنوندگان را در تاثیری عمیق گذارد، سپس به ترسیم چهره ی ملكوتی و بیان صفات ارزشمند آنان

[صفحه 139]

پرداخته و فرمود: گروهی از یاران دوستم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به یاد دارم كه در تهیه و تدارك آینده بودند، شغل دائم آنها عبادت خدا بود. شب را به روز و روز را به شب آورده، در حالی كه موهایشان ژولیده، درهم ریخته، غبارآلوده، لاغر و باریك اندام دیده می شدند، بر پیشانی آنها اثر سجده وجود داشت (مانند زانوی گوسفند پینه بسته بود) در تمام شب، ساجد و قائم بودند، به این كیفیت كه گاهی در سجده، تا قدمهایشان راحت بوده و گاهی، در قیام، تا جبهه و پیشانیشان آرام بگیرد، در این مدت با خدا مناجات داشته، راز دل می گفتند، خواسته ی آنها در یك جمله منعكس بود، خدایا ما را عذاب مكن و به آتش قهرت مسوزان. به خدا سوگند، با این عبادتی كه داشتند، باز هم خائف و بیمناكشان می دیدم.

كوتاه سخن آنكه بیان امیر مومنان علیه السلام در ترسیم صفات و عملكرد یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این دلباختگان عشق الهی، روشنگر، حزن دلهای مومنان واقعی و عارفان و پویندگان راه حق است، چرا كه این كاروان راه آن قافله را طی می كنند و این جمعیت، منهای فواصل زمانی و مكانی و علل دیگر، در مقام جمع الجمع، همان پویندگانند كه گروهی، در عهد نبوت و عده ای دیگر، در زیر پرچم ولایت و امامت به انجام وظایف محوله، مشغول بوده و هستند.

[صفحه 140]


صفحه 136، 137، 138، 139، 140.